عشق مامان و بابا احسانعشق مامان و بابا احسان، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات احسان مامان

شیرین من

سلام ماه خال خالیه من   الان داشتم برات مسواک میزدم که یکدفعه مسواک خورد به لثه هات که یهو صدات دراومد و گفتی ای مامان بد! وقتی بزرگ شدم شوهرت نمیشم!  ومن بابایی این شکلی شدیم ازخنده ...
27 آذر 1392

خدا

سلام ماه من   این شعر رو از قیصر امین پور برات میگذارم بخون و لذت ببر خودم خیلی دوسش دارم: شعر قیصر امین پور در مورد خدا   پیش از اینها فکر می‌کردم خدا خانه ای دارد کنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه برق کوچکی از تاج او هر ستاره، پولکی از تاج او اطلس پیراهن او، آسمان نقش روی دامن او، کهکشان رعد وبرق شب، طنین خنده اش سیل و طوفان، نعره توفنده اش دکمه ی پیراهن او، آفتاب برق تیغ خنجر او ماهتاب هیچ کس از جای او آگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست پیش ا...
19 آذر 1392

این چند روز

سلام ماه من    پنج شنبه و جمعه رو که خونه بودیمو برف تماشا میکردیمو از در خانه بودن و کنار یکدیگر بودن لذت میبردیم که اینگونه شد: روز پنج شنبه آش پختم و ظهر نوش جان نمودیم از آش مقداری باقی موند که جمعه شما میل کردیو وااااااااااااااااااااای شب که شد حال و احوالت خراب شد تا صبح بیرون روی شدید داشتی به طوری که تا ساعت 4 صبح من پلک روی هم نگذاشتم .ساعت 4 با هم خوابیدیمو و ساعت 6 بیدار شدیم ولی دیگه نبردمت مهد و با هم اومدیم اداره ولی خدا رو شکر خوب شدی و دیگه بیرون روی نداشتی دیروز هم رفتی مهد و خدارو شکر خوبی .دیشب بعد از حمام چند تا عکس ازت انداختم چندان جالب نشد آخه با گوشی انداختم و شما هم یکجا بند نمیشدی ولی برای خالی نبو...
18 آذر 1392

نذری

سلام ماه من چند روزیه که سرفه میکنی و تب و آبریزش بینی و خلاصه حال و احوال خوبی نداری .دیروز و امروز هم رفتی پیش مامان جون موندیو و مهد نیاوردمت تا کمی استراحت کنی .جمعه هم مثل پارسال شله زرد پختمو و با هم بردیم و پخش کردیم شما هم توی تزیین روی شله زردها حسابی کمکم کردی .مامانی امیدوارم همیشه تنت سالم و لبهات به خنده شکوفا باشه دوستت دارم عشق مامان . ...
13 آذر 1392
1